سگ لرزه های یک شک

ساخت وبلاگ

وای از لحظاتی که قلب آدم گریه کنه... و قلب من حداقل یکی دو ماهه (تایم دقیقشو نمیدونم واقعا و از دستم دررفته) داره مدام نه، اما با وقفه هایی کوتاه، گریه میکنه... یعنی اکثر اوقات یکی داره تووم گریه میکنه، قلبم داره گریه میکنه... بین این دو وصف می مونم: یا میگم قلبم داره گریه میکنه. یا میگم یکی داره تووم گریه میکنه.

سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 70 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:21

امروز یه کلمه ی جدید یاد گرفتم. «ذوّاق».‌ پرسیدم: یعنی بسیار ذوق کننده؟! و توضیح داد و فهمیدم معنیشو. رسید به «بسیار»، گفتم: چشنده!و دنیا اگه اون منطقه ی کشور توی فیلم باشه که تووش جنگ داخلیه، اینکه بتونی یه کلمه ی جدید یاد بگیری، اون اتفاقاییه که خیلی هنرمندانه و ابزورد و سیاه داره این لب ساحل رخ میده. مَدنِس.امروزو دوست داشتم. بعضی روزا سوگلی ان. امروز سوگلی بود. هم بخاطرِ . هم بخاطر این فیلم خوب که دیدم. اگه چارساعت داشتم تا صب که جزو شب حساب نمیشد و تووش میتونستم شعر بگم هم که عالی میشد. سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 73 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:21

این چار برگ خشک شده مال دفتر است؟!نه! آخرين قمار من و دست آخر است:۱- من را به چاه درد خود انداخت و گذشتهر کس که گفت با من خسته برادر است!!۲- گفتید عاشقید و به من... آه! بگذریم...چون شرح ماجرای شما شرم‌آور است۳- گفتيد: «بی کسی به خدا سرنوشت توست!تنهاترين پرنده‌ی عالم، کبوتر است»۴- گفتيد: «زندگی کن و خوش باش و دم نزن»اين حرف ها برای من از مرگ بدتر است!سرباز برگ‌های مرا جمع می‌کندما باختیم... نوبت یک مرد دیگر استسید مهدی موسوی سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:21